به نقل از فارس، "ناتان گاردلز" و "مایک مداووی" در کتابی با نام "بت آمریکایی پس از عراق" به تحلیل نقش هالیوود در جهان امروز و شکستها و پیروزیهای این غول سینمایی جهان پرداختهاند. نام کامل این کتاب "بت آمریکایی پس از عراق" است که از سوی انتشارات "بلکول" منتشر شده و جوزف نای مقدمه آن را نوشته است.
مهمترین وسیله قدرت نرم آمریکا صنعت غولپیکر رسانهای این کشور و هالیوود است
نویسندگان این کتاب به توضیح و غالباً بحث در مورد دیپلماسی عمومی و نقش هالیوود در شکلدهی به آن به ویژه در دوره جدید پس از حملات 11 سپتامبر میپردازند. پیشگفتار کتاب به وسیله جوزف نای، استاد دانشگاه هاروارد نوشته شده است؛ نای اساساً به دلیل طرح نظریه "قدرت نرم" شناخته شده است. نای بار دیگر بر اهمیت قدرت نرم - سلاح تبلیغ جمعی - تأکید و یادآوری میکند که در سقوط دیوار برلین و در نتیجه شوروی، که رونالد ریگان آن را امپراتوری شوم نامید، موشک و بمب نقش کلیدی نداشت، بلکه قدرت نرم بود که اهمیت داشت. نای معتقد است که در قرن جدید، قدرت نرم آمریکا در مقایسه با چند دهه اخیر ضعیفتر شده است. دلیل این موضوع رفتار نامناسب ارتش آمریکا با زندانیان در گوانتانامو و ابوغریب است. جهان دیگر مانند گذشته به آمریکا اعتماد و سخنان آن را باور ندارد. نای اظهار میکند که در عصر اطلاعات، موفقیت تنها به این بستگی ندارد که ارتش (قدرت سخت) چه کشوری پیروز میشود؛ بلکه همچنین مهم است که داستان (قدرت نرم) کدام کشور پیروز میشود. او یادآوری میکند که در چالش و مشکل آمریکا با متعصبان و تندروهای اسلامگرا قدرت سخت به منظور شکست دادن آنان مورد نیاز است، اما در عین حال سلاح تبلیغ جمعی نیز برای تصرف قلب و ذهن مسلمانان میانهرو که اکثریت جهان اسلام را تشکیل میدهند لازم است.. نای بر این نکته تأکید میکند که با استفاده از قدرت نرم میتوان بسیار سادهتر به دموکراسی و حقوق بشر با تأثیرگذاری طولانی مدت دست یافت. واضح است که مهمترین وسیله قدرت نرم آمریکا صنعت غولپیکر رسانهای این کشور و هالیوود است که از سوی مؤلفین کتاب به طور گسترده مورد بحث قرار گرفته است. آن گونه که مؤلفین کتاب مینویسند، هالیوود بزرگترین ماشین رؤیاپردازی و داستانسرایی در تاریخ بشر بوده است. تصویر آمریکا برخلاف کشورهای دیگر، نه تنها بر پایه آنچه آمریکاییها هستند و آن چه انجام میدهند، بلکه همچنین بر پایه چگونگی تصویری که آنان به وسیله ویترین جهانیشان از خود ارائه میدهند استوار است. جذابترین و مسحور کنندهترین محصول این ماشین، تصویری از آمریکا به عنوان سرزمین موعود احتمالات و فرصتهای بیشمار است که در آن آزادی در دسترس و جامعه همواره در حال حرکت است. هالیوود در طول 100 سال فعالیتش پنجره تازهای را به سوی جهان گشوده است که جهان از طریق آن آمریکا را میبیند و آمریکاییها نیز از طریق آن جهان را میبینند. برخی معتقدند که این صنعت در طول 100 سال اخیر در بیان و فروش داستانهای (مطابق میل) آمریکا بسیار موفق بوده است. رؤیاهای آمریکایی - آزادی شخصی، رفاه طبقه میانی جامعه، تحرک اجتماعی و پیادهسازی قانون که به رؤیاهای جهان نیز تبدیل شدند، به وسیله هالیوود به تصویر کشیده شدهاند. مؤلف کتاب همچنین مینویسند که در اوج جنگ سرد، جان اف. کندی بود که به مدیران هالیوود دستور داد تا رمانهای جاسوسی جیمز باند 007 نوشته "یان فلمینگ" را به فیلم تبدیل کنند. به علاوه او میگوید هالیوود برای مقابله با فاشیسم و نازیسم در قرن بیستم چارلی چاپلین، بازیگر شناخته شده در سطح جهانی را به خدمت گرفت که در فیلم دیکتاتور بزرگ قدرت هیتلر را کم جلوه داد. این اقدام به دنبال آرمان ویلسونی (وودرو ویلسون رئیس جمهور آمریکا) مبنی بر نقش آمریکا در ایجاد دموکراسی و خودمختاری به نقاط دیگر جهان انجام شد. این مثالها نشان میدهد که هالیوود در طول تاریخش هم از امکانات خود برای رسیدن آمریکا به اهداف سیاسیاش استفاده کرده و هم خود به عنوان ابزار و بازیگری برای رسیدن آمریکا به این اهداف مورد استفاده قرار گرفته است. هالیوود با ایجاد شخصیتهای شناخته شده جهانی مانند رامبو و جیمز باند موفق به شکست دشمنان و رقبای جهانی خود شده و این موضوع را قابل باور ساخته است که آمریکا منجی نهایی جهان است. ارزشهای تبلیغ شده در هالیوود مطلق و عالمگیر و برای نجات انسان و انسانیت لازم هستند. واشنگتن در همین راستا مشتاقانه به دنبال استفاده از اثرگذاری و قدرت نرم هالیوود در داخل آمریکا به منظور همراه کردن مردم با اهداف سیاست خارجی این کشور است. اما عموماً نمیشد پذیرفت که اسلحه پنهان آمریکا و بزرگترین وسیله قدرت نرم، هالیوود، همواره نقش مثبتی را بازی میکند. نه تنها غیر آمریکاییها از هالیوود به علت رواج فرهنگ خشونت و مستهجن در جهان از طریق فیلمهایش انتقاد میکنند، بلکه در درون آمریکا نیز افرادی هستند که از صنعت فیلمسازی انتقاد مینمایند. [فرانسیس] فوکویاما تصریح میکند: «هالیوود حامی نوعی فرهنگ سکولار، ماتریالیستی و سهلگیر است؛ فرهنگی که در بسیاری نقاط جهان به ویژه در میان مسلمانان محبوب نیست«. زندگی کردن بدون هیچ مسئولیتی است که موجب به وجود آمدن بزرگترین تراژدی زمان ما شده است. هالیوود از بعد معنوی خالی است. بسیاری معتقدند که هالیوود در بالا بردن سطح معنویت و اخلاق آمریکا در جهان به منظور جذب قلب و ذهن مردم موفق نبوده است، بلکه به عکس موجب کاشتن بذر دشمنی و تنفر عموماً در جهان و خصوصاً در میان مسلمانان شده است. برخی مانند "بیل بنت"، وزیر آموزش دولت رونالد ریگان، آشکارا هالیوود را متهم به تضعیف ارزشهای عموم مردم آمریکا کرد. این موضوع زمانی روشنتر میشود که نگاهی به نتایج نظرسنجی آوریل 2005 سازمان PEW بیاندازیم. بنا به نتایج این نظرسنجی تقریباً %61 از مردم آمریکا در مورد آن چه کودکانشان در تلویزیون میبینند یا میشنوند نگران هستند. به همین علت قدرت نرم لزوماً علاقه جهان به آمریکا را افزایش نمیدهد. قدرت نرم همچنان قدرت است و موجب به وجود آمدن دشمنانی برای آمریکا میشود. اگر در مقابل حضور و اشغال نظامی مقاومت وجود دارد، مسلماً در مقابل تهاجم و اشغال فرهنگی نیز مخالفت و خشم وجود خواهد داشت. به عنوان مثال، حتی در ترکیه نیز که از همپیمانان آمریکا در ناتو است، محبوبترین رمان در سال 2004 که بیش از 800 هزار نسخه فروش داشت، جنگی میان ترکیه و آمریکا را به تصویر میکشد که در آن نهایتاً ترکیه به پیروزی میرسد. حتی سکولاریسم آمریکایی نیز که در فیلمها نمایش داده میشود موجب نگرانی رهبران دینی در غرب بوده است. پاپ بندیکت شانزدهم این نگرانی را مطرح کرد که سکولاریسم پرخاشگرانه که در فیلمها نمایش داده میشود در حال از بین بردن بنیانهای مذهبی آمریکا است. او به اسقفهای آمریکایی گفت: «سکولاریسم آمریکایی مشکل ویژهای را به وجود آورده است. این سکولاریسم هرچند اعتقاد به خدا را در نظر دارد و به نقش عمومی دین احترام میگذارد، اما میتواند با زیرکی اعتقاد به بنیانهای عمومی مذهبی را کاهش دهد. نتیجه این موضوع جدایی روز افزون اعتقاد از زندگی است.« هر چند شاعر بزرگ، "اکتاویو پاز" آمریکا را "جمهوری آینده" نامید که همواره نگاهش به آینده و افقهای جدیدی است که هالیوود در ایجاد آنها موفق بوده است؛ اما اکنون به دلیل دموکراتیکسازی رسانههای دیجیتال در سرتاسر جهان، آینده دیگر مژدهای برای قدرت نرم و فرهنگ آمریکا نیست. به عنوان مثال، هر چند مناطق مختلفی از مالزی تا کانادا سریالهای آمریکایی را تماشا میکنند، اما مثلاً در کره جنوبی، %92 از برنامههای تلویزیونی و بازیهای رایانهای در درون این کشور تهیه میشوند و داستانهای خود این کشور را روایت میکنند و میفروشند. شاید ما در عصر جهانیسازی در حال مشاهده پایان "پایان تاریخ" باشیم؛ عبارتی که "فرانسیس فوکویاما" پس از پایان جنگ سرد بیان کرد. روند و عصر جهانیسازی به مدرنیزه و پستمدرنیته و گوناگونی در سراسر جهان سرعت بخشید. "کیشوره محبوبانی" دیپلمات سنگاپوری، در کتاب خود "نیمکره جدید آسیایی: تغییر ناچار قدرت جهانی به سمت شرق" به این نکته مهم اشاره میکند که تناقض بزرگ در مورد تلاشهای شکستخورده غرب برای صادر کردن دموکراسی به جوامع دیگر این است که در قالب گستردهترین معنای این اصطلاح، غرب در حقیقت در دموکراتیکسازی جهان موفق شده است. یکی از اهداف کلیدی در کشورهای دموکراتیک این است که به شهروندانشان این عقیده را منتقل کنند که خود آنان هستند که تقدیر خود را رقم میزنند. در جهان تعداد افرادی که به این امر معتقد هستند هرگز بیش از تعداد کنونی نبوده است. حتی در جامعه غیر دموکراتیک چین نیز شهروندان از موقعیتهایی که آزادی اقتصادی برایشان فراهم کرده است برای ایجاد تغییرات اساسی در زندگیشان استفاده کردهاند. در سطح جهانی نیز دموکراتیکسازی عظیمی در زمینه روح انسان صورت گرفته است. بنا به نکتهای که برخی به آن اشاره میکنند، اتاقکهای رأیگیری و باجههای بلیتفروشی میزبان دسته مشترکی از مخاطبان هستند؛ بنابراین هالیوود عمدتاً بازوی آمریکا در دیپلماسی عمومی برای جذب قلبها و ذهنهای عموم مردم و همچنین خواص در سراسر جهان به حساب میآید. روند جهانیسازی و دموکراتیکسازی رسانه و تقسیم روز افزون قدرت، به اصطلاح فرید زکریا "قیام آرامش"، به وجود آمدن شرایطی را منجر میشود که هالیوود در آن برنده معین و مطلق نیست. به علاوه، با توسعه فناوری ارتباطی، عمدتاً اینترنت و همچنین ظهور نتیزن (شبکه شهروندی)، اکنون هر فردی خود راوی و فیلمساز خود بوده و تعداد این افراد نیز رو به افزایش است. در نتیجه این روند، همه افراد به همسایگی مشترکی نزدیک میشوند، افراد بیشتر و بیشتری تمایل دارند تا داستانهای خودشان را در تلویزیون ببینند و بشنوند، ببینند که عقاید و فرهنگ خودشان در تلویزیون ایجاد و نمایش داده میشود و سپس از به روزترین گزینههایشان لذت ببرند.قلبها، ذهنها و هالیوود
استفاده سیاسی دولت آمریکا از هالیوود در مقابل هیتلر، در دوران جنگ سرد و در حال حاضر
هالیوود علاوه بر گسترش خشونت و رفتارهای غیر اخلاقی در جهان، بنیانهای مذهبی آمریکا را نیز به تدریج از بین میبرد
هر چند هالیوود در ترسیم آینده مطابق میل آمریکا موفق بوده است، اما اکنون این آینده ضامن پیروزی قدرت نرم آمریکا نیست
هالیوود بازوی آمریکا در دیپلماسی عمومی، اما مردم جهان متمایل به دیدن فرهنگ و اعتقادات خود بر صفحه تلویزیون