با شروع هزاره سوم، منطقه خاورمیانه شاهد تحولات بسیاری بود. در حالی که آمریکا طرح خاورمیانه بزرگ را دنبال می کرد، حادثه مشکوک 11سپتامبر روی داد و فصل جدیدی در سیاست بین الملل رقم خورد. جنگ جهانی علیه تروریسم آغاز شد و سران کاخ سفید اعلام کردند؛ هر که با ما نیست، با تروریست هاست. افغانستان و عراق به اشغال ناتو و آمریکا درآمدند و این در حالی بود که به اذعان تمام تحلیلگران سیاسی، هدف اول از لشکرکشی آمریکا به خاورمیانه، جمهوری اسلامی ایران بوده است. تحلیل چرایی عدم حمله آمریکا به ایران، موضوعی جداگانه است و پرداختن به آن مجالی دیگر می طلبد، اما ساده لوحانه است اگر گمان شود، آمریکا از حمله به ایران کاملاً چشم پوشی کرده است.
ویژگی های ایران- اعم از ایدئولوژیک، سرزمینی، مردمی، نظامی و ... -برخورد با آن را برای آمریکا دچار پیچیدگی های خاصی نموده است. سران کاخ سفید- چه جمهوریخواه و چه دموکرات- به خوبی دانسته و می دانند که ایران را با چند روز بمباران و پرتاب چند موشک نمی توان به زانو درآورد. از این رو بود که طرحی همه جانبه برای جنگ با ایران در سه سطح تهیه شد و در دستور کار قرار گرفت. این سه سطح عبارتند از؛ جنگ سخت، نیمه سخت و جنگ نرم.
سطح نخست (جنگ سخت) به دلایل متعدد برای واشنگتن قابل اجرا نبوده است. هر چند سیاستمداران آمریکایی هر از گاهی از آن به عنوان ابزاری تبلیغاتی و رسانه ای در قالب گزینه ای بر روی میز یاد می کنند. سطح سوم(جنگ نرم) در ابعادی گسترده و در قالب های گوناگون به شدت در حال پیگیری است. حمله به بنیان های فکری و اعتقادی مردم و ایجاد شبهات رنگارنگ در این سطح قابل ارزیابی می باشد. مهم ترین ابزار دشمن در این سطح را می توان شبکه های ماهواره ای دانست که طی چند سال اخیر تمرکز آنها بر مخاطب ایرانی به طور حیرت انگیزی افزایش یافته است.
سطح میانی برخورد با ایران در نقشه تقابل آمریکا- ایران، جنگ نیمه سخت است. در این سطح ترکیبی از دو سطح پیشین با هدف تأثیرگذاری توأمان فیزیکی و روانی به اجرا در می آید. یکی از مهم ترین محورهای این سطح برخورد، استفاده از ابزارهای قومیتی است. در همین راستا، گروهک های مختلفی با ادعای حمایت از قومیت های ایران طی سال های اخیر تشکیل شده است؛ گروهک جندالشیطان در جنوب شرق، پژاک در شمال غرب و گروهک های تجزیه طلب به نام خلق عرب در جنوب غرب کشور. بمب گذاری، ترورهای کور و بعضاً هدفمند در راستای ایجاد ناامنی و جو رعب و وحشت در کنار تبلیغات رسانه ای دو محور عمده فعالیت گروهک های مذکور بوده است. اخبار آشکار و پنهان به روشنی نشان داده است که سر نخ همه این گروهک ها به اشغالگران آمریکایی و انگلیسی در افغانستان و عراق می رسد.این روزها با عملیات رزمندگان جان بر کف نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در غرب و شمال غرب کشور، شاهد قطع یکی دیگر از انگشتان دست چدنی آمریکا هستیم.
گروهک تروریستی پژاک که کمتر از یک دهه از تشکیل آن می گذرد را می توان نمونه جالبی از سیاست های مزورانه و البته تا حدی احمقانه آمریکایی ها در منطقه دانست. آمریکایی ها از سویی این گروهک را به طور رسمی تروریسم می خوانند، اما هنگامی که ایران اقدام به برخورد با آن می کند، سیل عظیمی از پروپاگاندا را به راه انداخته و مدعی می شوند ایران به غیرنظامیان حمله کرده، کردها آواره شده اند، به خاک عراق تجاوز شده و ادعاهایی واهی از این قبیل.ادعای مضحک تجاوز به خاک عراق در حالی است که قریب به یک دهه است که آمریکا رسماً و بدون هیچ مجوز بین المللی، این کشور را اشغال کرده و اینک بر خلاف تعهدات و توافقنامه های رسمی که خود پای آنها را امضا کرده، حاضر به ترک این کشور نیست.
همانگونه که در خبرهای رسمی نیز از قول مقامات ایرانی اعلام شده، چنین ادعاهایی صحت ندارد، اما اگر لازم باشد که تروریست های پژاک در داخل خاک عراق نیز مورد تعقیب و تنبیه قرار بگیرند، حداقل واشنگتن حق ندارد ادعایی در این زمینه داشته باشد. آمریکایی که نیروهای خود را از ده ها هزار کیلومتر آن سوتر به بهانه مبارزه با تروریسم به این سوی دنیا گسیل کرده و نقض حریم کشورها : مانند پاکستان- برای آن امری روتین شده است، چطور می تواند ایران را از برخورد با گروهکی مانند پژاک نهی کند!؟گویا سیاست های منافقانه کاخ سفید را پایانی نیست. از سویی گروهک هایی مانند منافقین و پژاک را تروریست می خوانند و از سویی دیگر آنها را تجهیز و تسلیح کرده و برای برخورد با آنها مرثیه سرایی می کنند و مضحک تر آنکه، اوباما برای ما پیام تبریک نوروز می فرستد!
این روزها غرب، حمله گسترده ای را علیه جمهوری اسلامی ایران در جبهه حقوق بشر آغاز کرده است. به راستی چرا برخوردی جدی با آلمان که میزبان سرکرده گروهک تروریستی پژاک است، صورت نمی گیرد؟ همان آلمانی که صدام را به تسلیحات شیمیایی مجهز کرد و باعث قربانی شدن صدها هزار ایرانی و مردم کرد شد، امروز میزبان سرکرده مدعیان حقوق خلق کرد است!مقابله با این سیاست های مزورانه علاوه بر صلابت، مستلزم بصیرت نیز هست. رزمندگان سپاه به خوبی وظیفه خود را در مقابله با اشرار و مزدوران آمریکا انجام می دهند، اما امروز جنگ تنها در بلندی های قندیل نیست، سطح گسترده تری از جنگ در عرصه رسانه وجود دارد. افشای ماهیت این گروهک های تروریستی، تشریح و توضیح ارتباط آنها با غرب، برشمردن جنایات آنها علیه ایران و ایرانی و پاسخ به ادعاهای واهی رسانه های حامی تروریسم کمتر از انهدام مقرهای آنان نیست. پژاک فقط دمی متعفن است، سرافعی تروریسم علیه جمهوری اسلامی ایران را باید در غرب جست و با بصیرت آن را به سنگ کوبید.
نوشته شده در تاریخ شنبه 90 مرداد 15 توسط